سال های جلالی 2002

داستان یک معلم جوان و ایده آلیست که به امید ایجاد تغییر در زندگی دانش آموزان وارد Shirokin Gakuen می شود. با این حال، یاماگوچی کومیکو وقتی متوجه می‌شود که معلم کلاس سه بعدی خواهد بود، سخت‌ترین کلاس برای نگهداری در مدرسه، بیدار می‌شود. دانش آموزان موهای رنگارنگ، یونیفرم های درهم و برهم دارند و مطلقاً برای او احترام قائل نیستند. رهبر کلاس، ساوادا شین، تنبل اما باهوش است. وقتی متوجه می شود که یاماگوچی با سایر معلمان متفاوت است، به او علاقه نشان می دهد. دانش‌آموزان سعی می‌کنند او را تحت فشار بگذارند تا او را ترک کند، اما تلاش‌هایشان آنها را به جایی نمی‌برد.

در فصل سوم این سریال، ملکه بزرگ بار دیگر برای مقابله با شخصیت های محبوب مان، بازگشته است. بخاطر وارث نداشتن یونگ چی، ملکه او را مجبور به ازدواج با دختری دیگر کرده تا بلکه پسری به دنیا بیاورد و روزی امپراطور شود.......ادامه داستان در ( ادامه مطلب)

جانگ هی بین داستان یک دختر جوان است که با پادشاه ازدواج می کند و یک فرزند پسر به دنیا می آورد . او که تشنه قدرت شده است می خواد به مقام ملکه برسد و هر کاری می کند

زمستان سوناتا با نقل مکان و جابجائی«جون سانگ» به مدرسه جدید شروع میشود کسی که برای یافتن پدر واقعی خود به این شهر و مدرسه جدید آمده پسری کم حرف و بسیار محجوب است. بعد از ورود «جون سانگ» به مدرسه جدید و ملاقات با همکلاسی های جدید به خاطر چهره خوب و جذابش مورد توجه دخترها ی کلاس قرار میگیرد اما سردی رفتار او همه ی دخترها را دلسرد میکند و پسرهای کلاس هم او را در جمع خودشان نمی پذیرند . در میان دخترهای کلاس «یوجین» دختری زیباست که در میان پسرهای کلاس طرفداران زیادی دارد اما اونهم دقیقا دختری سرد و خشک ومغرور هست که به هیچ کدام از پسرهای کلاس توجهی ندارد و «سانگ هیوک» تنها پسری است که با «یوجین» ارتباطی دوستانه دارد اونهم به واسطه زندگی کردن در یک محله و بزرگ شدن با هم وهمسایه بودن درکنار هم هستند . «سانگ هیوک» همیشه عشق به «یوجین» رو در قلبش می پروراند و تلاش داردهر طور شده به «یوجین» بفهماند که اون به دنبال ارتباطی فراتر از یک دوستی ساده در مدرسه است . در این میان حضور «جون سانگ» کمی «سانگ هیوک» رو آزار میدهد و اون نگرانه که «یوجین» هم مثل بقیه دخترهای کلاس نسبت به «جون سانگ» که پسری آرام ، کم حرف ، باهوش و موفق هست احساسی داشته باش

هوجانگ دختری ساده و زیباست که همیشه برای پیدا کردن شریک عشقیش دچار اشتباه میشه. هوجانگ و کیو این همساین که هر دوشون در زمینه عشق و عاشقی ایده آلیست هستن. چاهی یکی از دوستان هوجانگه که رفته رفته عاشق کیو این میشه. هوجائه برادر هو جانگه، پسری دختر باز با چهره و اندامی خوب. مشکلات برای هوجائه از زمانی شروع میشه که متوجه عشق سوجی دوست دیگر خواهرش نسبت به خودش میشه که ظاهر خوبی نداره ولی باهوش و با شخصیته.

یانگ سون یه دختر خوش خیال و خیال پردازه و همیشه فکر می کنه که یه شاهزاده می یاد و اونو نجات می ده . از طرفی پدر و مادر این دختر خیلی بی مسئولیت هستند و فقط قرض بالا آوردند . پدر مادر یانگ ، او را به عنوان کارگر به گی تائه می دهند تا بدهی هاشونو صاف کنه . حالا اتفاقاتی که بین گی تائه ی پول دار مغرور و این دختر مظلوم بد بخت می افته واقعا دیدنی و خنده داره .

سورا دختری ۲۹ساله و بیکار است و فقط منتظر این نشسته که با مردی که دوست دارد ازدواج کند شانس او زمانی به وی رو کرد که با سانگ ته که یک پیشخدمت بود اشنا شد کسی که سورا و برادرش را شگفت زده کرد برادر سورا، بادا یک مدیره که برای یک بازیگر کار میکند سانگ ته که پسر باهوشی است که با اون همه استعداد از بی سوادی رنج میبرد اما در نهایت با کمک سورا و بادا اتفاق های خوبی برای وی میافتد ……….

زندگی کو بوک سو پر از بدبختی است . او در زندگی خود هیچ خوشی ندیده . پس اط گذراندن دوران سخت کودکی و هم چنین سپری کردن چندین سال در زندان ؛ او با زنی به نام جون کیونگ مواجه می شود . روزی به طور اتفاقی بوک سو دزد کیف پول جون کیونگ را می گیرد و از همان جا سرنوشت ان ها به هم گره می خورد و …